آزمایش

ساخت وبلاگ

میخوام برم ی آزمایشی انجام بدم...

اینقدر که نمیدونم چور رفتار کردن مناسبه که دیگه توی این سن دارم از خودم مایوس میشم...

به یکی خوبی میکنی آبروت رو میبره... به یکی خوبی مکنی زندگیت رو میگیره... به یکی خوبی میکنی میگه زیادی خوبی... به یکی خوبی میکنی میگه باید نمیکردی... به یکی خوبی میکنی بی توجهی میکنه!!

یعنی موندم من مشکل دارم یا مدل خوبی کردنم یا آدما!!!

میخوام برم حرفایی که به رئیسه میزنم رو به 20-30 تا از آقایون متفاوتی که باهاشون در ارتباطم چه کاری چه فامیلی چه دوستی چه هر نوع دیگه؛ بزنم و فیدبک بگیرم... ببینم اگر همه اینا بی توجهی کردن معلوم میشه من اصلا بلد نیستم خوب باشم!! یا اصلا معنیه خوب بودن یا اصلا بودن رو نمیدونم!

اگر توجه کردن و علاقه نشون دادن که صبر میکنم ببینم دوره موندن هر کدومشون چند وقته... بعد میرم مدل های متفاوت با هر کدوم برخورد میکنم ببینم نظرشون چیه؛ و در انتها به ی جمع بندی میرسم...

نمیدونم والا!

بالاخره باید از این سردرگمی در بیام...

یا شایدم باید از این حساسیت نسبت به آدما کم کنم...

ی بی غم بشم و با همه و هر نوع بودنشون کنار بیام...

الان یک ماه نیست با این گروه عکاسی آشنا شدم؛ امشب لفت دادم؛ اینقدر بهم پیام دادن که وقت نکردم جواب بدم!! خجالت کشیدم از این همه توجه!

به رئیسه که داشت بهانه میاوورد گفتم که شبانه روز 24 ساعت داره... هرچی هم بزاری واسه خواب و کار بازم ی لحظه هایی داره که آدم میزاره برای الویت هاش! وقتی کسی توی الویتت نباشه میره توی لیستت!

فرقش اینه که الویت ها در اولین زمان ها رسیدگی میشن اما لیست به ترتیب زمان مناسب و حوصله!

منم ته لیست رئیسه ام وقتی داره چشاش بسته میشه... تازه همونم از بس نق زدم... اگر به خودش بود که همونم نبود!

باید برم ی سرگرمی برای خودم پیدا کنم... حتی شده ی کار دو سه ساعتیه عصرونه... که مجبور باشم واسش وقت بزارم که کمتر به این چیزا فکر کنم...

دلم ی کار پر جنب و جوش و سرگرم کننده میخواد خیلی کوتاه و بی دردسر و متفاوت از همه کارایی که تا الان انجام دادم... مثلا برم اتوکد یاد بگیرم یا تری دی یا ازین برنامه های قرطی بازی که بشه باهاش ایده داد... بعد برم عصرا ی جایی دو سه ساعت وقت بگذرونم و بیام...

اینجا ندیدم کسی آگهی بده برای شیفت عصر نیرو بخوان بجز مطب دکتر!

برم ببینم بچه ها توی دفترای مهندسی کار اینجوری سراغ ندارن... شاید یکی خیرش به ما رسید بالاخره ما هم شکوفا شدیم...

تازه میتونم آزمایشم رو روی آدم های جدید هم انجام بدم!

تصور کن برم به یارو که تازه دیدم بگم: خودت نیستی اما خاطره ات هر روز مرا محکم به آغوش میکشد!!!!

طرف چه عکس العملی نشون میده؟؟!

بخدا رئیس خیلی بی ذوقه...

خب باشه...

چه مهم...

پیش به سوی ی کار جدید و ی آزمایش مفید...

بفرما قهوه تلخ!...
ما را در سایت بفرما قهوه تلخ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4abieasemaniic بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 25 ارديبهشت 1396 ساعت: 21:19