ی تجربه تازه

ساخت وبلاگ

امروز ی روز تعطیل بود... حسابی خوابیدم... نقاشی کشیدم و 2-3 ساعت دیگه وقت بزارم تمامه... با اینکه سالها بود دست به رنگ نزده بودم اما ازش راضی ام...

اما در تکمیل ی روز خوب! ی اتفاق جالب افتاد و اون اینکه محمدی که دماغش رو نمیتونه بالا بکشه برا من آدم شده و گفت نمیتونه دیگه بیاد شرکت!! منم گفتم جفتتون به درک...

والا ما هیچ جای دنیا ندیده بودیم بری مرخصی حقوقت سر جاش باشه!! مساعده بگیری وام بگیری مرخصی اس ام اسی بگیری بعد هنوز بهت بر بخوره بگن چرا زنگ نزدی خبر بدی داری میری مرخصی!!

این من نیستم که ضرر میکنم؛ اتفاقا به قول رئیسه خیلی هم بد نشد؛ اونم بره یکی دیگه میاد؛ همینجور که این همه آدم میان و میرن توی شرکت های خصوصی... امیدوارم اونام به آرزوهاشون برسن!!

اما برای یچیزی خیلی جالبه و اون اینکه من تا حالا فکر میکردم این آقایون همکار هستن که وقتی بهشون محبت میکنی چشم و رو ندارن؛ اما الان بهم ثابت شد که همه آدما بی چشم و رو هستن و تا وقتی داری براشون کاری انجام میدی خیلی هم خوبن و در اولین فرصت که چیزی به ضررشون و یا حتی خلاف میلشون باشه فقط و فقط منفعتشون رو در نظر میگیرن...

تا حالا من در جایگاه همکار بودم اما الان در جایگاه مدیر... حالا میفهمم ابزار چقدر برای میدریت مهمه و البته متاسفم که توی ایران دارم مدیریت یاد میگیرم... 

متاسفانه توی شرکت های خصوصی مدیریت اینقدر ضعیفه که نسبت به نیروی خودش هیچ حقی نداره و آدما اینقدر بی پروا هستن و اینقدر نون به نرخ روز خوردن که اصلا معنیه تعهد رو نمیدونن...

از طرفی یچیز بزرگ رو یاد گرفتم هرچند دیر و اون اینکه نه باید با همکارت صمیمی بشی؛ دوم اینکه هرکسی باید جوابگوی کار خودش باشه حتی اگر شرکت کلا به واسطه کم کاریه یک نفر به بدبختی بیفته؛ این وظیفه ریاست هست که به کارها رسیدگی کنه و اگر قراره کمرنگ باشه یا نباشه من نمیتونم جور دیگران رو بکشم و بخوام همه چیز سر جای خودش باشه...

اگر از روز اول رئیسه همه کاراش رو دقیق و روی نظم و قانون انجام داده بود و همه مجبور بودن از قوانین اطاعت کنن وتخطی از قانون براشون دردسر داشت و مجبور بودن مستقیما جوابگوی کارشون به رئیس باشن؛ هیچوقت الهه و یوکا اینقدر پررو نمیشدن... نه تنها اونا بلکه همه کارمندا هم...

مشارکتی و مرامی و دور همی توی کشور ما جواب نمیده... قانون باید سفت و سخت باشه؛ و همه چیز توی چارچوب از پیش تعریف شده قانون... خیلی کم هستن آدمایی که مثل من تعهدشون به کار و حرفشون به زندگی و جونشون ارجحیت داره... کم هستن کسایی که حاضرن بیشتر از حد وظیفه و توانشون کار انجام بدن چون فکر میکنن اشکالی نداره کار خیر انجام بدی... کم هستن کسایی که از موقعیتی که بدست میارن سو استفاده نکنن...

ولی خب اینم ی تجربه...

 

بفرما قهوه تلخ!...
ما را در سایت بفرما قهوه تلخ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4abieasemaniic بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت: 3:29